آیه 29 و 30 از سوره نساء"لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحیمًا*وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْوانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارًا وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرًا". ( یعنی:خودکشی نکنید چون خداوند بر شما مهربان است*و هر کس این کار را از روی تجاوز و ظلم انجام دهد ، او را در آتش جهنم می اندازیم و این کار بر خداوند آسان است. )

مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان با عنایت به کلمه انفسهم و جمله پیشین در همین آیه ، هم حرمت خودکشی و هم حرمت قتل نفس و کشتن غیر را استفاده نموده است.

ایشان همچنین با تمسک به عمومیت آیه ، حرمت به خطر انداختن خود را نیز استفاده کرده اند. برای توضیح بیشتر می توانید به تفسیر المیزان در ذیل همین آیه مراجعه نمائید[1].

روایات:

الف: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس عمداً خود را بکشد برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود[2].

ب: امام باقر علیه السلام فرمود: مؤمن ممکن است مبتلا به هر بلائی بشود و به انواع مرگها از بین برود ولی هیچ گاه خودکشی نمی کند. ( یعنی کسیکه خودکشی می کند ایمان به خداوند و آخرت ندارد ) [3].

ج: امام صادق علیه السلام در روایت دیگری فرمودند: هر کس عمداً خودکشی بکند برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود و سپس امام علیه السلام همین آیه سوره نساء را تلاوت فرمود[4].

پی نوشت ها

[1]و لا تقتلوا انفسکم ... ظاهر این جمله نهی از این استکه کسی خود را بکشد ، و لیکن وقتی در نظر بگیریم که پهلوی جمله : لا تاکلوا اموالکم بینکم قرار گرفته که ظاهر آن این است که همه مؤمنین را یک واحد فرض کرده که آن واحد دارای مالی است ، که باید آن را از غیر طریق باطل بخورد ، ای بسا که اشاره به این معنا از آن استفاده شود و حتی دلالت کند بر اینکه مراد از کلمه ( أنفس ) تمامی افراد جامعه دینی باشد ، و مانند جمله قبل همه مؤمنین را فرد واحدی فرض کرده باشد ، به طوری که جان هر فردی جان سایر افراد است ، در نتیجه در مثل چنین مجتمعی نفس و جان یک فرد هم جان خود او است ، و هم جان سایر افراد ، پس چه خودش را بکشد و چه غیر را ، خودش را کشته ، و به این عنایت جمله : و لا تقتلوا انفسکم ، جمله ای است مطلق هم شامل انتحار می شود - که به معنای خودکشی است ، - و هم شامل قتل نفس و کشتن غیر .

و ای بسا بتوان از ذیل آیه که می فرماید : ان الله کان بکم رحیما استفاده کرد که مراد از این قتل نفس که از آن نهی کرده معنایی است عمومی تر بطوری که هم شامل کشتن غیر شود ، و هم شامل انتحار ، و هم شامل به خطر انداختن خویش گردد ، و خلاصه کاری کند که منجر به کشته شدنش گردد ، برای اینکه در ذیل آیه نهی نامبرده را به رحمت خدا تعلیل کرده و فرموده این کار را مکنید زیرا خدا به شما مهربان است ، و برای کسی پوشیده نیست که چنین تعلیلی با مطلق بودن معنا سازگارتر است ، و بنا بر این تعلیل ، آیه شریفه معنایی وسیع پیدا می کند ، و همین سازگاری ، خود مؤید آن است که بگوئیم : جمله : ان الله کان بکم رحیما تعلیلی است برای جمله : و لا تقتلوا انفسکم به تنهایی .

و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما ... کلمه عدوان همه رقم تجاوز را شامل می شود ، چه تجاوز جایز و پسندیده و چه تجاوز ممنوع و مذموم ، چون می بینیم در قرآن کریم در هر دو معنا استعمال شده ، در آیه مورد بحث در تجاوز ممنوع استعمال شده ، و در آیه : فلا عدوان الا علی الظالمین که از آن بر می آید ، در مورد ظالمان عدوان پسندیده است ، و در آیه : و تعاونوا علی البر و التقوی ، و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ، نیز به معنای ناپسند آن آمده ، پس معلوم می شود کلمه عدوان معنایی وسیع تر از کلمه ظلم دارد ، و اعم از ظلم است ، پس کسی نگوید در یک آیه چرا هر دو کلمه آمده و معنای عدوان در خصوص آیه مورد بحث تجاوز از حدودی است که خدای تعالی معین فرموده ، و کلمه نصلی متکلم مع الغیر از فعل ماضی از ماده اصلاء است ، و اصلاء بنار به معنای سوزاندن با آتش است .

در این آیه شریفه از این جهت که مشتمل بر کلمه ذلک است التفاتی از خطاب که متوجه عموم مؤمنین بود به خطاب به شخص رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلّم ) به کار رفته ، در اول به عموم خطاب کرده بود که : هان ای مؤمنین چنین و چنان مکنید ، که خدای شما رحیم است ، و در آیه بعدی با کلمه ذلک اشاره به رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلّم ) نموده می فرماید : با تو هستم هر کس که چنین و چنان کند او را در آتش می سوزانم .

این التفات اشاره دارد به اینکه - وقتی معلوم شد همه مؤمنین یک نفس و یک جان هستند ، و این یک جان نباید در صدد هلاکت خود بر آید ، - پس اگر کسی چنین کاری بکند معلوم می شود از مؤمنین نیست ، و نباید مورد خطاب ، قرار گیرد ، به همین جهت خدای تعالی در میان مجازات مؤمنین روی از چنین کسان برگردانید و خطاب را متوجه پیامبر خود کرد تا با او در باره مؤمنین و غیر مؤمنین سخن بگوید ، و نیز به همین جهت بنای کلام را بر عموم گذاشت او فرمود و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما ، و نفرمود : و من یفعل ذلک منکم عدوانا و ظلما ... .

و ذیل آیه که می فرماید : و کان ذلک علی الله یسیرا خود مؤید این است که مشار الیه به اشاره : ( ذلک ) همان نهی از قتل انفس باشد ، البته بنا بر این که جمله : ان الله کان بکم رحیما ناظر باشد به تعلیل نهی از کشتن به تنهایی چون در این صورت بین دو ذیل آیه ها مناسبتی کامل برقرار می شود ، زیرا ظاهر آیه این است که می خواهد بفرماید : خدای تعالی شما را تنها از این جهت نهی از قتل کرد که مهربان و رؤوف به شما است ، و گرنه می توانست نهی نکند ، و هر کس مرتکب قتل نفس شد در آتش بسوزاند ، و این کار برای او آسان و بدون دشواری است ، خوب ، با این حال دیگر هیچ عیبی ندارد که تعلیل نامبرده در آیه اول و تهدید در آیه دوم را به مجموع هر دو فقره آیه اول یعنی نهی از اکل مال به باطل و نهی از قتل نفس برگردانیم .

و اما اینکه بعضی گفته اند : تعلیل و تهدید هر دو ، و یا تهدید به تنهایی مربوط به کارهای زشتی است که از اول سوره تا این آیه از آنها نهی شده ، و همچنین اینکه بعضی دیگر گفته اند : کلمه ( ذلک ) اشاره است به تمامی نهی هایی که از آیه هفدهم یعنی آیه : یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها ... تا اینجا آمده است ( برای اینکه در هیچیک از این نهی ها کیفر متخلف ذکر نشده ) درست نیست زیرا دلیلی بر اعتبار این اقوال وجود ندارد .

و اگر در جمله : ان الله کان بکم رحیما خدای تعالی غایب فرض شده و در جمله : فسوف نصلیه نارا متکلم ، این التفات و تغییر سیاق تابع التفاتی است که گفتیم در کلمه ( ذلک ) به کار رفته ، در آنجا نیز از خطاب به عموم مؤمنین عدول شد و خطاب متوجه شخص رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلّم ) گردید ، که در هر دو خدای تعالی گوینده بود ، و ناگهان در جمله : و کان ذلک علی الله یسیرا خدای تعالی غایب فرض شده تا به این وسیله اشاره کند به تعلیلی که گذشت ، و بفهماند این کار برای خدای تعالی آسان است ، برای همین که او خدا است ، جل جلاله .

منابع:

[1]ترجمه المیزان ج : 4 ص : 507- 506.

[2]وسائل جلد 19 صفحه 13 باب 5 ابواب قصاص نفس.

[3]وسائل جلد 19 صفحه 13 باب 5 ابواب قصاص نفس.

[4]من لا یحضره الفقیه جلد 3 ص 374 حدیث 23 .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید