همان طوری که نوشته اید از نظر اسلام ، خودکشی ( قتل نفس ) حرام است. اگر چه شخصی که خودکشی می کند ، عمل او در قضا و قدر الهی همین بوده است ، ولی از آنجایی که قدر در موجودات مادی قابل تغییر است و حتمی نیست ، اشکالی ندارد.

برای روشن شدن پاسخ ، باید ابتدا معنی و حقیقت قضا و قدر ملعوم گردد و سپس انواع « قدر » بیان شود.

کلمه « قضا » در لغت به معنی فیصله دادن و قطعی و پایان دادن به کاری است[1]و کلمه قدر به معنی اندازه و تقدیر به معنی اندازه گیری کردن است.[2] اما حقیقت[3] « قضا الهی » در باره حوادث جهان ، این است که این حوادث از ناحیه ذات حق قطعیت و حتمیت یافته اند و حکم قطعی خداوند درباره آنها مشخص شده است.

حقیقت « تقدیر الهی » این است که اشیا اندازه خود را از ناحیه الهی کسب کرده اند. و چون خداوند همه افعالش از روی علم و اراده است ، بازگشت قضا و قدر به علم و اراده الهی است. در اینجا باید به سؤالی پاسخ داد که آیا قضا و قدر قابل تغییر هستند یا نه ؟

جواب اجمالی این است که در موجوات مادی ( مانند انسان ) قضا قابل تغییر نیست ولی قدر قابل تغییر است.

توضیح اینکه اولا: نظام جهان ، نظام علت و معلول است و هر معلول خاص ، علت خاص دارد و ثابت شده است که علم و اراده الهی وجود هر چیزی را از طریق علت خاص خود ایجاب می کند و موجب وجود آن می شود.

ثانیا: موجودات به دو قسم مجرد و مادی تقسیم می شوند که موجودات مجرد ، به یک علت بسیط ( ساده ) مستند هستند و هیچ گونه شرایط فاعلی و قابلی ندارند ، به همین دلیل بیش از یک نوع خاص از وجود در آنها نیست و به محض وجود آن علت بسیط ، آنها موجود می شوند. مانند مجردات علوی. در این موجودات قضا و قدر حتمی و غیر قابل تغییر و تبدیل است.

اما موجودات مادی ، علاوه بر علت بسیط موجد ، وابسته به یک سلسله شرایط اعدادی و قابلی می باشند که این شرایط قابل تغییر و تبدیل است و با تبدیل آن ، وضع شی مورد نظر تغییر می کند. در این قسم از موجودات ، بیش از یک نوع خاص وجود دارد. زیرا ماده طبیعی استعداد دارد که با علل و عوامل مختلف مواجه شود و قهرا تحت تاثیر هرکدام ، یک حالت و کیفیت و اثر خاص پیدا می کند که با اثر دیگری متفاوت است.

پس در غیر مجردات ، امکان هزاران نوع مختلف وجود دارد. زیرا هر سلسله عللی را که برای هر معلولی در نظر بگیریم ، امکان جانشینی آن با سلسله علت های دیگر هست و یک نوع قضا و قدر سرنوشت آنها را معین می کند و برای آنها قضا و قدر غیر حتمی وجود دارد.

این مطلب را به صورت دیگری هم می توانیم بگوئیم که: « قضا » حتمی و تغییر ناپذیر است ولی « قدر » غیر حتمی و قابل تغییر است. یعنی نسبت وجود اشیا به علت تامه آنها قطعی و ضروری و تغییر ناپذیر است ولی نسبت وجود آنها به ذاتشان ، و به علت های ناقص آنها ، ضروری نیست بلکه ممکن و قابل تغییر است. زیرا قدر و اندازه ، از ناحیه شرایط پدید می آید که این شرایط قابل تبدیل است و بعضی از آنها می توانند جانشین بعضی دیگر شوند.

حضرت علی علیه السلام در روایتی به این مطلب اشاره فرموده اند:

« روزی حضرت در سایه دیوار کجی نشسته بودند و چون آن را مشرف به خرابی دیدند از جای خود حرکت کرده و در زیر سایه دیگری نشستند؛ شخصی به آن حضرت عرض کرد: آیا از قضای خدا فرار می کنی ؟ حضرت فرمود: از قضا خدا به قدر او فرار می کنم. » [4]این حدیث شریف ، بهترین جوابی است که می توان به آن فرد غیر معتقد داد.

به بیان دیگر ، برای وقوع حادثه ای ، لازم است علت تامه او تحقق پیدا کند و اختیار انسان در سلسله علت تامه حادثه قرار دارد و قضای الهی بر این تعلق گرفته است که انسان با اختیار خود کاری را انجام دهد. یعنی در داشتن اختیار ، ما از خود اختیاری نداریم و این یک قضای حتمی است. پس از این جهت هر طرف را که انسان اختیار کند ،

به قضای الهی است. حوادث جهان از آن جهت که وقوع آنها در علم و مشیت الهی قطعیت و تحتم یافته ، مقضی به قضای الهی و از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده ، مقدر به تقدیر الهی می باشند .[5]

و لذا اگر کسی بیمار شود و دوا بخورد و نجات پیدا کند ، به موجب قضا و قدر است و اگر دوا نخورد و رنجور بماند ، و یا دوای زیان بخش بخورد و بمیرد ، باز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است و بالأخره هر چه بکند ، نوعی قضا و قدر و سر نوشت است و از حوزه قضا و قدر بیرون نیست.[6]

چون قضا و قدر ، عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست و قضا و قدر ، وجود هر موجودی را فقط و فقط از راه علل و اسباب خاص خود او ایجاب می کند و در انسان یکی از علت ها ، اختیار انسان است.[7]

پس اگر ما می گوئیم که خودکشی به قضا و قدر الهی بوده است بمعنای سلب اختیار نیست و چون چنین شخصی اختیار داشته است و با انتخاب خود می تواند خودکشی بکند یا نکند ، این قابلیت برای شارع بوجود می آید که او را تکلیف کند و چنین عملی را حرام کند و بر آن عقاب وضع نماید.

منابع:

[1]- مفردات راغب.

[2]- همان

[3]- شهید مطهری ، پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج 5 ، ص 164 به بعد.

[4]- توحید صدوق ، چاپ سنگی ، ص 327

[5]- مجموعه آثار ، ج1 ، ص381.

[6]- همان ، ص 393.

[7]- همان ، ص 393 تا 401.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید