نفوس انسان ها در ابتدای خلقت و فطرت، قابلیت و استعداد محض هستند و هنوز در زمینه خوشبختی و بدبختی به فعلیت نرسیده اند. پس از اینکه در این دنیای طبیعی و با این بدن مادی به وسیله افعال اختیاری، قابلیت ها و استعدادهای نفس تبدیل به فعلیّت شد، تفاوت انسان ها مشخص شده و با ارزش و بی ارزش از هم جدا می شوند. یعنی هدف از خلقت جدا شدن نفوس با ارزش و بی ارزش از همدیگر است.
ارزش ارواح، در واقع ارزش ذات انسان هاست و آن هم از طریق تأثیر پذیری قلب و باطن از اعمال ظاهری حاصل می شود. پس در واقع امتحان اعمال همان امتحان ذات هاست. پس هدف زندگی در این دنیا و مشخص شدن اعمال خوب و بد، مشخص شدن ذات انسان ها می باشد.
پس از اینکه خوب از بد و با ارزش از بی ارزش مشخص شد، بایستی به جزا و پاداش یاکیفر اعمال خود برسند وگرنه خلقت این جهان عتث و بیهورده خواهد بود.
البته دلایل عقلی و نقلی معاد در کتاب چهارم این مجموعه به نام «قیامت، روز حسرت عظیم» آورده شده ولی چیزی که اجمالاً در این کتاب به آن اشاره می شود این است که این جهان قابلیت و توانایی پاداش و کیفر اعمال را ندارد. به عنوان مثال برای کسی که با یک بمب اتمی هزاران نفر را کشته است چه مجازاتی را می توان در نظر گرفت؟ آیا می توان او را هزاران بار کشت؟ و از این نوع مثال ها که بسیار زیاد است.
پس برای پاداش و کیفر اعمال باید انسان ها به جهانی دیگر منتقل شوند که قابلیّت کیفر و پاداش آن ها را داشته باشد؛ و انتقال از این جهان به آن جهان از طریق مرگ صورت می پذیرد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید