از فرمایشات حضرت أمیرالمومنین علیه السلام است که:


(فَإِنَّ الغَایَةَ أَََمَامَکُم وَ إنَّ وَرَآءَکُمُ السَّاعَةَ تَحدُوکُم. تَخَفَّفُوا تَلحَقُوا، فَإِنَّمَا یُنتَظَرُ بِأََوَّلکُم ءَاخِرُکُم) (1)

«ای مردم! لقاء خدا، نتیجه اعمال، بهشت و دوزخ، در جلوی شماست و مرتّبا به سوی آن حرکت می کنید و بدان نزدیک می شوید. و آن ساعت مرگ و اجل پشت سر شماست و با آواز حدی (2) شما را می راند و به آن غایتی که در پیش دارید می رساند.»


«تَخَفَّفوا تَلحَقُوا» یعنی بار خود را سبک کنید تا برسید.
ارواح انبیاء و ائمّه و اولیاء علیه السلام و پاکان همه رفتند و در منازل خود در بهشت ها مسکن گزیدند، ارواح مخلصین و مقّربین همه در مقصود آرمیدند و قافله به منزل رسید؛ ای بندگان خدا! شما چرا معطلید؟ بار گناه، علاقه های مادّی و شهوانی فراوان شما را خسته و معطّل نموده ومنزجر و کسل کرده است.
آن ها را بریزید، ریشه علائق را ببرید، خود را سبک کنید تا بدین قافله رحمت و لقاء الهی خود را برسانید و عقب نیفتید.
«فَانَما یَنتَظَرَُ بِأَوَّلِکَُم ء اخِرُکُم» پیشینیانی که رفته اند در انتظار شما هستند.
قیامت بر پا نمی شود و بعث و حشر و نشر انجام نمی گیرد مگر آنکه بازماندگان به گذشتگان ملحق شوند. پس بواسطه گناهان و زشتی هایی که نموده اید نتوانستید خود را به ارواح پاکان برسانید و آن ها را در ترقّب و انتظار نگاهداشته اید؛ با اعمال نیکو و اخلاق پسندیده و ملکات فاضله و عقائد حسنه خود را به قافله طیّبین و طاهرین برسانید، و آن ها را از انتظار بیرون آورید. و اگر فرضا در دنیا عمر طولانی کنید، اگر این عمر توأم با پاکی دل و نیّت و اخلاق و کردار شما باشد، در حال حیات ارواح شما به عالم بالا و ملأ اعلی متعلّق شده، و به مقام طهارت و قرب رسیده، و به ارواح پاکان پیوسته اید.(3)
أمیرالمومنین علیه السلام بسیار یاد مرگ می کرده اند، و اصحاب خود را بدین موضوع توجّه می داده اند. و در ملأ عامّ خطبه ها می خواندند.
سیّد رضیّ رحمه الله می گوید: در بسیاری از اوقات آن حضرت اصحاب خود را با این جملات مخاطب قرار داده و می فرمودند:


تَجَهَّزُوا رَحِمکُمُ الله؛ فَقَد نُودِیَ فِیکُم بِالِرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا العُرجَةَ عَلَی الدُّنیَاء وَ انقَلِبُوا بِصَالح مَا بحَضرتِکُم مِنَ الزَّادِ؛ فَإنَّ أَمَامَکُم عَقَبَةًَ کَوُداً، وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لأبدَّ مِنَ الوُرُود عَلَیهَا و الوُقُوفِ عِندَهَا.
وَ اعلَمُوا أنَّ مَلاَحِظَ المَنِیَّةِ نَحوَکُم دَاِنَیةٌ، وَ کَاَنَّکم بِمَخَالبِهَا وَ قَد نَشِبَت فِیکُم، وَ قَد دَهَمَتکُم فِیهَا مُفظِعاتُ الاُمورِ، وَ مُعضِلاَتُ المَحذُورِ. فَقَطِعُوا عَلاَئِقَ الدُّنیَا، وَ استَظهِرُوا بِزَادِ التَّقوَی.(4)
«اماده مرگ شوید و مستعدّ و مجهّز گردید، خدای شما را رحمت کند؛ بانگ رحیل در میان شما سر داده شده است. اعتماد و دلبستگی خود را به دنیا کم کنید، و به سوی خدا با آنچه در نزد شماست از اعمال صالحه و توشه های پسندیده باز گردید؛ چون در روبروی شما گردنه ای است سخت، و منازلی است مخوف و هولناک که ناچار باید بر آن ها وارد شد و در آنجا اقامت جسته و درنگ نمود. و بدانید که مرگ به شما نظر انداخته و دائما این نظر بسوی شما نزدیک می شود، و مثل آن است که شما در چنگال های مرگ گرفتارید و آن چنگال ها در شما فرورفته است و در این باره، امور بسیار سخت و از پا در آورنده ای شما را پوشانیده و در برگرفته و مشکلات طاقت فرسایی شما را احاط نموده است. پس علاقه و محبّت دنیا را ببرید و ریشه آن را در وجود خویش نابود کنید، و به توشه تقوی اعتماد کرده و از آن کمک بجوئید.»


ودر جای دیگر می فرمایند:


«الدّنیا دار غرور و فنآء و ملتقی ساعأ و وداع، و النّاس متصرّفون فیها بین و صدر، صآئرون خبرا بعد أثر. غایة کلّ متحرک سکون، و نهایة کلّ متکوّن أن لا یکون؛ فإذا کان ذلک کذلک، فلم التّهاک علی هالک؟ و اعلموا أنّما الدّنیا تطلب لثلاث: للعزّ و الغنی و الرّاحة؛ فمن قنع عز ّ، و من زهد استغنی، و من قلّ سعیه استراح».
«دنیا خانه غرور و فنا و محلّ برخورد و ملاقات است یک ساعت با همدیگر هستید و سپس وداع و مفارقت از هم. مردم پیوسته در حرکت می آیند و می روند و دائما دو دروازه دنیا باز است؛ دسته ای وارد و دسته ای خارج می شوند. و بعد از آنکه در دنیا اثری بودند تبدیل به خبر می گردند. پایان هرحرکت کننده ای مرگ و سکون است و نهایت هر موجودی نیستی می باشد، پس چون چنین شد چرا با وجود مرگ خود را به هلاکت اندازیم؛ و بدانید که مردم دنیا را برای سه چیز می خواهند: برای عزت و غنا و آسایش؛ هر کس قناعت کند، به عزت رسد و هر کس زهد ورزد بی نیاز (غنی) شود و هر کس کمتر برای دنیا تلاش کند به راحتی و آسایش رسد.»


معنی این حرف حضرت علیه السلام یعنی چه؟ یعنی دیگر از وجود آنان اثری نیست. از قدرت آن ها، از علم آن ها، از حیات دنیوی آن ها، از تمام صفات و آثار آنان اثری نیست؛ فقط از آنان خبری و خاطره ای مانده است. شناسنامه عوض می شود، ؟ آقای فلانی «خدا توفیقش دهد» تبدیل به مرحوم آقای فلانی «خدا بیامرز» تغییر می یابد، امروز می گویند: خدایش شفا دهد، برای او حمد بخوانید، فردا می گویند: خدایش رحمت کند برای او فاتحه بخوانید. آیا اینطور نیست!؟
پدر ما کجا است؟ جدّ ما کجا است؟ اجداد ما کجا رفتند؟ گذشتگان کجایند یک روز زنده بودند؛ دنیا را زیر گام خود تکان می دادند، فریاد مَنَم مَنَم آنان گوش فلک را کر می کرد؛ این ها همه اثر بودند ولی امروز خبر شدند. ما هم امروز اثریم؛ می گوئیم، می شنوئیم، در فعّالیّت هستیم؛ فردا خبریم؛ می گویند: خدا رحمتش کند. این قرعه ای نیست که فقط به نام آنان زده شود، شتری است که در خانه می خوابد.
عاقبت هر جنبنده ای سکون است؛ پس حالا که مطلب از این قرار است، به چه دلیل و مجوّز عقلی، شخص خود را برای رسیدن به چیزهایی فانی وزود گذر، در دام هلاکت بیافکند؟

 

1-نهج البلاغه «خطبه21؛ و از طبع مصر با تعلیقه عبده، ج 1،ص58

2-ساربانان، در راههای طولانی، برای آنکه شتر طول راه را حسّ نکند و راه را طیّ کرده بار را به مقصد برساند، آوازی می خوانند که به آن «حدی» می گویند و أمیرالمومنین علیه السلام اجل را به آواز حدی تشبیه فرومودند که از پشت سر دائما در گوش انسان می نوازد تا بالاخره او را به آن جهان برساند.

3-سیّد رضیّ رضی الله عنه، گرد آورنده «نهج البلاغه» در ذیل این خطبه می گوید: این جملات، از کلام خدا و رسول خدا صلی الله علیه واله گذشته و اگر با هر کلامی مقایسه شود هر آینه بالاتر و عالیتر خواهد بود.
و امّا در خصوص جمله اخیر آن حضرت که فرمود بودند: «تَخَفَّفوا تَلحَقُوا» پس کلامی از این مختصر تر و پر معنی تر و عمیق تر در میان کلمات به گوش أحدی نرسیده است، و از این جمله زلال تر و دلنشین تر و سیراب کننده تر در میان کلمات حکمت آمیز، کسی به خاطر نیاورده است.
4-نهج البلاغه خطبه 202؛ و از طبع مصر با تعلیقه محّمد عبده، ج 1، ص 418 و 419

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید