چرا این اتفاق برای من افتاد؟

چرا برای کس دیگه ای این اتفاقات نمی افته؟

چرا دیگران بیشتر کار نمی کنند؟

چرا زندگی رو اینقدر برای من سخت کردن؟

 

این سوالات رو بلند بگید، بعد از این که بلند گفتید، چه احساسی بهتون دست میده؟ احساس عجز و ناتوانی مثل یک قربانی. سوالاتی که دارای دو کلمه «چرا من» هستند، بیانگر این مسئل هستند که «من قربانی محیط و خواسته های اطفیانم هستم». این طرز فکر به هیچ وجه مفید نیست و اگر اقسردگی جزئی هم داشته باشید باعث پیشرفت افسردگیتون میشه. با این حال ما همیشه چنین سوالاتی میپرسیم، فراموش نکنید جامعه از افردادی مثل من و شما تشکلیل شده و اولین کار برای اینکه تفکرات قربانی بودن و خودکشی رو از خودمون دور کنیم، باید اوا از شخص خودمان شروع کنیم، نه کس دیگه ای.

 

حالا سوالای بالا رو با این سوالات عوض کنید:

چطور میتونم امروز کارم رو بهتر انجام بدم؟

چه کاری میتونم انجام بدم که وضعیتم بهتر بشه؟

چطور میتونم از دیگران حمایت کنم و به اونها کمک کنم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید